ما بارها هم اعلام کردیم که به جز رژیم صهیونیستی که اصلاً آن را نامشروع میدانیم، با همه کشورها از روابط سازنده استقبال میکنیم به جز آمریکا. اما چرا این استثنا را مطرح میکنیم؟ برخی از دولتهای دیگری که امروز با آنها در سطوح مختلف روابط داریم، شاید خیلی بهتر از آمریکا نباشند. برخی از همین دولتهای اروپایی که در سطح سفیر با آنها روابط داریم، بعضاً در نوع نگاههایی که دارند مشابهتهای زیادی با آمریکا دارند. اما چرا ما برای آمریکا یک پرونده خاص باز میکنیم؟
تفاوتش در سند استراتژی امنیت ملی آمریکاست! سندی که مقدمهاش را خود اوباما امضا کرده و یک سند سری هم نیست! بلکه متن آن روی اینترنت قابل رویت است و میتوانید با یک جستجوی ساده آن را پیدا بکنید.
در آن جا به صراحت آن نگاهی که امریکایی ها به مناسبات بینالملل دارند بیان شده و تاکیده می کنند که ما (امریکا) باید کماکان برای یک قرن آینده به عنوان رهبر جهان باقی بمانیم! تاکید می کنند که رهبری قوی و مستمر آمریکا بر جهان ضروری است و رهبری آمریکا در جهان همیشگی است و این بر پایه منافع ملی آمریکا بنا نهاده شده است! بعد بیان میکنند که اصلاً در جهان هیچ مشکلی وجود ندارد که بخواهند آن را بدون آمریکا حل بکنند! حالا در این جهان دموکراتیک! یکی نیست سؤال بکند چه کسی به شما چنین حقی را داده؟
اینجا است که شما با یک پدیدهای (امریکا) مواجه میشوید که علاوه بر آن ویژگیهای مشترکش با چند قدرت دیگر، یک چیز اضافه هم برای خودش قائل است و آن این است که من باید جهان را رهبری کنم، آن هم برای همیشه!
در ادامهاش هم بیان میکند که ما برای این که بتوانیم این رهبری را حفظ بکنیم از همه ابزارهای قدرت خود استفاده خواهیم کرد تا جایگاه و نفوذمان نسبت به همه کشورها کماکان «بیشتر» باقی بماند.
در ادامه هم بیان می شود که ما (امریکا) نشان خواهیم داد که در مقابله با تهدیدها در سطح جهان حتی به صورت «یک جانبه» اقدام خواهیم کرد. یعنی حتی اگر همین شورای امنیت و آن چهار کشور دیگر که همانها هم با یک مبنای غلط آن امتیازها را به دست آوردهاند مخالفتی کنند، اگر لازم باشد یک جانبه علیه آن هم اقدام خواهیم کرد.
در ادامه در همین سند بیان می شود که اگر ضرورت داشته باشد ما نه تنها یک جانبه عمل میکنیم بلکه از «بازدارندگی هستهای» نیز استفاده خواهیم کرد. یعنی اگر لازم باشد همین سلاح کشتار جمعی در برابر کسانی که مانع ما هستند استفاده میکنیم!
این همان ویژگی اصلی امریکاست! یک ساختاری را بر این مبنا برای خودش تعریف کرده و میخواهد همان را دنبال بکند و رسما هم اعلام می کند که این نظمی که درست شده، به خوبی در طول هفتاد سال گذشته در خدمت ما بوده و ما باید همچنان این ساختار را حفظ کنیم چون برای ما مناسب است!
این همان چیزی است که امریکا را با همان چند کشور دیگر متفاوت میکند. پس دعوا سر یک موضوع خاص نیست که مثلاً بگوییم یک اختلافی سر یک موضوعی است بلکه یک دعوای پارادایمی و تمدنی است. امریکا ادعا دارد که من باید همه چیز را تعیین بکنم و ما می گوییم نه! ما میخواهیم آزاد باشیم! اتفاقا دعوا سر آزادیخواهی است. سر استقلال است.
چرا حالا ایران اهمیت پیدا میکند؟ چون او میبیند در این مناسباتی که درست کرده و یکی از رقبایش را هم در جنگ سرد کنار زده، یکی جلویش ایستاده است و میگوید نه!
بخشی از سخنرانی در دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، 7 اردیبهشت 95